۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

شروعی بی پایان ... تا صدای مرگ در این نزدیکی


Afrasiab Grami
شروعی بی پایان ... تا صدای مرگ در این نزدیکی
افراسیاب گرامی
این روزها، با توجه‌ به‌ اخبار روزانه‌ی مناطق کردنشین در ایران و گزارشهای متعددی از شکنجه‌، زندانی، اعدام و کشتار که‌ شنیده‌ میشود و در دنیای مجازی و رسانه‌ها قرار می گیرد، مثل اینکه‌ شرایط و وضعیت سیاسی و اجتماعی برای کوردها سالهاست از حوالی سالهای شصت و اوایل انقلاب تغییرات چندانی نکرده‌ است‌. با این حال، روزگار سخت ما کوردها همیشه‌ همراه با اعدام، کشتار، شکنجه‌، نسل کشی، تعقیب، آدم ربایی و سرکوب سیستم سیاسی مردم کردستان بوده‌ که‌ پدیده‌ نوین و تازه‌ به‌وجود آمده‌ نیست، بلکه‌ به‌ عنوان سیاست سخت‌افزاری مدام از طرف قدرت سیاسی حاکم طی صد سال اخیر به‌ اجرا درآمده‌ است. سرانجام این سیاست فاجعه‌‌آور در کردستان، ناامنی، توسعه‌نیافتگی، جنگو ویران کردن زیرساخت‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در تمام سطوح (خانواده‌، جامعه‌ ـ فرهنگ، سیستم دولت) هیچ دستاورد دیگری به‌همراه نداشته‌ است.
اوایل انقلاب شاهد تحولات عمیقی در ساختار سیاسی کشور شدیم، این تغییرات متاسفانه‌ سنگ بنای دمکراسی را در ایران به‌ لرزه‌ درآورد و استبداد شاهنشاهی در بطن استبداد دینی سربرآورد و ایران را به‌ جولانگاه‌ استبدادی خویش تبدیل نمود که‌ پس لرزه‌های آن مناطق کوردنشین را بیشتر لرزاند و فاجعه‌‌های جبران‌ناپذیری در کوردستان را به‌ وجود آورد.
واقعیت این رویدادها نه‌ تنها حاکمان و سردمداران رژیم جمهوری اسلامی ایران پاسخگو هستند، به‌ گمان من مهمترین عامل فراموش کردن این وقایع این است که‌ توده‌ روشنفکر ایرانی در قبال سرکوب سیاسی و جنگ در کوردستان سکوت اختیار کردند، هرگز این فجایع کوردستان را بازتاب نکردند، بلکه‌ گفتمان خود را علیه کوردستان خطاب کردند. جای بس تاسف است که‌ هنوز این تفکر نیز غالب است. جای تردید ندارد که‌ تکرار آن نیز در آینده‌ بدون ذهنیت تاریخی از واقعیت، وجود دارد.
نکته‌ی که‌ برای ما نسل امروزی جای پرسش و تامل می باشد، متاسفانه‌ آرشیو سرکوب و کشتار سیاسی کورد از جانب خود ماست، هنوز به‌ عنوان مسئله‌ مهمی در نظر گرفته‌ نشده‌ است. زیرا کشتارهای چون نوروز خونین سنندج، کشتار 28 مرداد، رویداد قارنی و قالاتان و روستاهای اطراف آن، گلوله‌باران کردن فعالان سیاسی و مدنی، زندانیان سیاسی، ترورهای سیاسی خارج از کشور و غیره‌ و غیره‌ باعث نشده‌ که‌ ما دیدگاه مشخص در مورد رویدادهای سالهای انقلاب داشته‌ باشیم. زیرا ملتی که‌ تاریخ و رویدادهای تاریخی خود را ثبت نکند، به‌ بیماری کندذهنی تاریخی دچار می شود. هنوز هیچ نهاد و مرکزی برای جمع‌آوری این اسناد مهم وجود ندارد که‌ محققان و تاریخ‌نگاران رویدادها را بررسی نمایند و هنوز هم در هاله‌‌ای از ابهام باقی مانده‌ است. البته‌ بسیاری از نویسندگان کورد به‌ این امر پرداخته‌اند، اما هنوز مرکز معتبر و مستقلی در پی این اسناد نیست و در صورت نبود این مرکز که‌ به‌ جمع‌آوری آنها بپردازد تاریخ شرمساری به‌ همراه دارد.
گفته‌ پایانی این است، جامعه‌ روشنفکر، حزب، سازمانهای مردمی کورد، فعال و نویسندگان کورد باید باندیشند و بن‌بستهای سیاسی کورد را باز نموده‌، راه‌حلهای حل مسئله‌ کورد را بیابند، زیرا ما هر روز شاهد فاجعه‌ هستیم، قربانی می دهیم و مردم کوردستان در تنگنای سیاستهای حاکم اسیر هستند. این روزها همه‌ در سکوتند، سکوت تاریخ نمی سازد، بلکه‌ سکوت شادکامی است که‌ عواقب غم‌انگیز به‌‌همراه دارد چون سرکوب از جانب حاکمیت شروعی است که‌ پایانی ندارد، سایه‌‌های مرگ به‌ ما نزدیک و نزدیک‌تر میشود، روزگار ما سخت‌تر ...!

هیچ نظری موجود نیست: